ابلیس و خدا

ابلیس و خدا

 
شب در طلسم پنجره وامانده بود و من
بغضی میان حنجره جا مانده بود و من

از آن همه غریو غرورِ پلنگیم
یک دره انعکاس صدا مانده بود و من

در خانه ای که آینه حسی سه گانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من

هم آب توبه بود در آن خانه ، هم شراب
...
اخلاص در کنار ریا مانده بود و من

آنجا که پلک پنجره را خواب بسته بود
انبوهِ گیسوان رها مانده بود و من

بت بود یا خدای پرستش کدامیک ؟
حیرت به چشمِ قبله نما مانده بود و من

تا شیشۀ مشبکِ پرهیز بکشند
سنگی در آستین خطا مانده بود و من

ابلیس با خدا به تفاهم نمی رسید
تردیدها و دغدغه ها مانده بود و من

می رفت دل به وسوسه اما هنوز هم
یک پرده از حریر حیا مانده بود و من

فردا که آن برهنۀ معصوم رفته بود
ابلیس با هزار چرا مانده بود و من

قادري



نظرات شما عزیزان:

قادري
ساعت8:40---27 آبان 1391
سلام جناب صبوري جوان و خوب
بنده هم از نيم نگاه شما به پاره‌پاره‌هاي احساسم ممنونم/ چند ماه پيش توفيق داشتم چهره ماه شما رو به طور غير مستقبم (سه راه جمهوري) ببينم/ متاسفانه چون سوار اتوبوس بودم برام مقدور نبود كه پياده بشمو داد بزنم آي مردم همكلاسي دوران جوونيمو پيدا كردم/ اما امروز تو وب داد ميزنم آي وبگردا من همكلاسي دوران جوونيمو پيدا كردم/ در مورد موففقيت شغلي فرموده‌ايد بايد بگم بزرگترين آرزوم اينه كه 50تا گوسفند داشته باشم تو يه روستاي دورافتاده و باهاشون زندگي رو وارونه كنم


صبوری
ساعت11:41---24 آبان 1391
سلام جناب قادری عزیز
از حضورتان در وبلاگ والبته ازشنیدن موفقیتهای شغلیتان خوشحال شدیم موفق وموید باشید .


موسوي
ساعت17:12---23 آبان 1391
جناب قادري عزيز مرسي به خاطر ارسال شعر زيبايت .
بسيار شعر زيبايي است كاش اسم شاعرش را هم مي نوشتي .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 20 آبان 1391برچسب:, ] [ 14:18 ] [ ]
[ ]