به یاد یلدا های خوابگاه در تبریز( یادداشت های خانم لیلا صالحی)

به یاد یلدا های خوابگاه در تبریز( یادداشت های خانم لیلا صالحی)

شبهای پر از چراغ تبریز از فراز خوابگاه ،

وقلب یلدا که در لبخند هایمان می تپید،دلهره های مبهم و ناپیدای عشق که گاه و بیگاه مهمان شادیهای دوردستمان میشد،

و بارانی از فرشته که در روانهای کودکانه مان مترنم بود،

لبخندهای بی فلسفه و دور از درد و دستهایی که انگار برای همیشه در هم قفل شده بودند....

آیا در انتظار کدام سپیده بودیم؟ کاش یلداهای تبریز را پیوندی با این چنین سپیده ای نبود...

ای کاش از آن پس هرگز سپیده ای نبود...

دستی از قلبم به گذشته باز میگردد،گذشته ای که در چشمهایمان نبوت دریاها بود،و لبخندها به سپیده پل می زد ند

انگار دستهایمان را در باران آن یلداها فراموش کردیم

یلداهایی فراتر از آنچه میخواندیم ،فراتر از تاریخ ....

اینک دیگر فرصتی نیست ....دستانم همچون دو ساقه ی خشک و چهره ام که در من آوار شده و اکنون...

این غم آهنگ یلدایی و مزین به یاد اختران شبهای تبریز ، برای تو ...ای هم قطار پر از یلدای من

در خونم صعود کن

 هم قطار وامانده از آن یلداها....

جا مانده از سپیده هایی که شاید اگر بودند ... تاریخ می بودند آیا شب یلدا به خیر ؟

ویا باز هم شب و شهادت سپیده ؟

کاش دیگر سپیده ای نبود....

 (لیلا صالحی)



نظرات شما عزیزان:

حامی
ساعت21:28---31 ارديبهشت 1393
یاد خوابگاه خودمون افتادم.
مرسی از حسی که زنده کردید.


موسوی
ساعت9:31---5 دی 1391
سلام خانم صالحی بزرگوار
ببخشید که خوش آمد گوئی من یه خورده دیر شده . من هم به نوبه خودم حضورتان در کلبه فارغ التحصیلان را تبریک می گویم و امیدوارم که با اشعار و مطالب علمی تان وبلاگ را منور نمائید .


صبوری
ساعت23:39---1 دی 1391
سلام خانم صالحی
ورودتان به وبلاگ خودتان را خیرمقدم عرض میکنیم.ومنتظر مطالب واشعار زیبا وپر احساس زیادی مثل این مطلبتان هستیم.باسپاس


حسین پور
ساعت19:12---30 آذر 1391
سلام لیلا جان خوشحالم که بلاخره اومدی جات اینجا خای بود بهترین خاطره من با تو شبهایی بود که کتابهای هدایت رو میخوندیم و تا صبح نمی خوابیدیم.یاد همه شبهای خوابگاه بخیر

soosan
ساعت9:43---30 آذر 1391
من سال ورودی74دانشگاه تبریز بودم .شماها رو قشنگ نمیشناختم ولی یادمه مکمکی ها خیلی شلوغ بودند.این متن من را یاد خاطرات قشنگم انداخت.خوشبه حالتون که دور هم هستید.اینجا هم شلوغ و باحال هستید.

soosan
ساعت9:39---30 آذر 1391


عرفانی
ساعت23:52---29 آذر 1391
سلام لیلا جان حضور تو در این جمع و اقعا خوشحالم میکنه . متن و شعری که نوشتی محشره . مثل بقیه متنها و شعر هات. یاد شبهای پر خاطره یلدا در خوابگاه افتادم . به خصوص آخرین شب یلدا که بعد از کلی جشن و شادی به یکباره یادمان افتاد که آخرین یلدای در کنار هم بودنمان است . هق هق گریه هایمان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. بعضی از دوستان همون شب ودر همان حال ناراحتی نامردی کرده و در دفتر خاطراتم لحظه های غم انگیز ی را ثبت کرده اند که هنوز هم وقتی به اون صفحات می رسم جرات خواندنش را ندارم .
اگر می دانستیم که بعد از حدود دوازده سال در شب یلدا و در دنیای مجازی و وبلاگی می توانیم وجو د همدیگر را در کنار هم احساس کنیم .آن اندازه غمگین نمیشدیم . خوشحالم و برای تمام همکلاسی های عزیز آرزوی عمری طولانی به اندازه صد شب یلدا دارم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ] [ 23:4 ] [ فارغ التحصیلان ]
[ ]