مرکز اسناد و آقای سلیمان زاده

مرکز اسناد و آقای سلیمان زاده

دیدار با یک یار قدیمی یک روز گرفته زمستانی که گمان میکنی نه کسی را می شناسی و نه کسی تورا می شناسد و سرگرم ورق زدن اوراقی هستی که قرار است بخشی از پایان نامه ات باشد ناگهان یک نفر نامت را صدا می زند با تعجب برمیگردی و می پرسی ببخشی با من بودید .ان شخص هم با لبخندی که درآن آشنایی موج می زند می پرسد مگر شما خانم.....نیستید.شما هم ضمن اینکه در زوایای تاریک ذهن دنبال ردپایی از آشنایی میگردید می گویید چرا ولی به جا نمی آرم.یکباره نام تبریز و کلاس تاریخ 76 شما را به دوازده سال پیش آخرین سالتحصیل در تبریز می برد بله امروز در مرکز اسناد و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بسیار اتفاقی اقای سلیمانزاده را ملاقات کردم.خیلی تغییر کرده هم ظاهرش و هم نگاهش به زندگی قیافه یک مرد کامل و جا افتاده را پیدا کرده و شخصیت یک دکترای تاریخ را.کماکان مجرد است حدود یک ساعت با یکدیگر از هر دری سخن گفتیم دوازده سال گذشته اما حرفهای مشترکی که ما بچه های تاریخ هفتاد وشش را به هم وصل می کند از ردپای گذر زمان در امان مانده اند.

(حسین پور)



نظرات شما عزیزان:

امین پور
ساعت12:39---2 بهمن 1391
سلامی مجدد به همه همکلاسی های قدیمی

بیشتر خواستم به دوست ناشناسی که از ما خوشش نمی آمد سلامی عرض کنم. در هر حال همین که از ما یادی می کنید جای خوشحالی دارد. اما ما همیشه سعی کرده ایم که همه را دوست بداریم حتی اگر آنها خبر نداشته باشند.
پاسخ:جناب امین پور عزیز مهم این است که ما دیگران را دوست بداریم خودمان را دوست بداریم و خدا ما را دوست بدارد . این اصلا مهم نیست که دیگران ما را دوست دارند یا نه . اصلا مهم نیست . خیلی نگرانتان بودیم و از آقای پیروتی هم جویای احوالتان شدیم .مرسی که برگشتید .


موسوی
ساعت9:43---5 دی 1391
دوست و همکلاسی عزیزی که روزی از ما خوشتان نمی آمد و تحملمان می کردی ای کاش می نوشتی که الان هم همان حس را در مورد ما داری ؟
برای من خیلی فرق می کند چون برایت حق می دهم که اون روزها از ما خوشتان نیامده باشد و من واقعا از شما تشکر می کنم که تو چهار سال ما را تحمل کردی
ولی الان وضع فرق می کند حمل بر خودستائی نباشد ما دیگر آن نوجوانان سال 76 نیستیم بلکه هر سال سیصد ، چهارصد نفر از آن نوجوانها را تربیت می کنیم دید ما نسبت به زندگی و روزگار عوض شده دیگر احساساتی نیستیم و عاقلانه تصمیم می گیریم و کلبه ای ساخته ایم به قول دوستان مجازی ، تا از موفقیتها و شادیهای هم باخبر شویم و شاد شویم و از درد و غمها هم آگاه شویم و ناراحت شویم . از طرف یاران دبستانی از شما هم تشکر می کنم که هر روز بر کلبه خود سر می زنید . مهم نیست که از ما خوشتان نمی آید اما این را بدانید که در نزد ما عزیز و بزرگوارید


حسین پور
ساعت1:06---4 دی 1391
لاله جان ممنونم عزیزم که همیشه برام کامنت میذاری.

حسین پور
ساعت0:41---4 دی 1391
یار دیستانی ناشناس نترس اینجا کسی به تو آسیب نمیزند.نگاهت را به زندگی تغییر بده و دیگران را دوست داشته باش.مخصوصا اگر یک تاریخ مشترکی در زندگیت با انها داشته ای.ما دنبال کشف تو نمی ایم .چون نیازی نیست اینجا جای کسانی است که آن گذشته برایشان آنقدر ارزشمند است که خودشان به دنبالش می آیند.البته من از نوع نگاهت به زندگی شناختمت و عجبا که گذر ایام تغییری در روحیاتت ایجاد نکرده.موفق باشی عزیزم.

منم
ساعت19:53---3 دی 1391
سلام بر دوستان
من یکی از یاران دبستانی ام هر روز وبلاگ را مرور می کنم من کارم با اینترنت است .
من هیچ کدوم از شما را دوست نداشتم و فقط تحملتان می کردم .
شاید روزی که همه یاران دبستانی برسند و من نباشم اون روز بفهمید که من کیستم با این وجود برایتان آرزوی موفقیت می کنم .


عرفانی
ساعت18:45---3 دی 1391
زینت جان من هم در دیداری که اخیرا برای چاپ مقاله ام با ایشان داشتم همین برداشت شما رو داشتم تغییر ظاهری و اخلاقی . البته اگه یادت باشه ایشون همیشه از بچه مثبت های کلاس بودند. شخصیت والایی از نظر علمی و اخلاقی دارند. کتاب کوروش بزرگ ظهور امپراطوری هخامنشی که نوشته اند برای این دوره یک شاهکاره .به دوستان توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخونند. انتشارات کتاب پارسه . و این جدا از مقالات ارزشمند زیادی است که در موضوعات تاریخی و ادبی نوشته اند. برای ایشان و همه دوستان آرزوی موفقیت دارم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, ] [ 18:18 ] [ فارغ التحصیلان ]
[ ]